در قسمت قبل «انگلیسی در دانشگاه» با هم دیدیم که مری اتاق خودش رو پیدا کرد و بلاخره با هم اتاقی نامرتب خودش تونست به توافق برسه. اما در این قسمت مری به عنوان یه تازه وارد تازه میخواد با این محیط جدید خودش رو وفق بده. از اولین کارایی که مری باید توی هفته اول انجام بده اینه که باید توی یه مراسم حاضر باشه و با بقیه دانشجوهای تازه وارد دیدار کنه تا هم بتونه اونا رو بشناسه و هم دوستای جدید پیدا کنه.

حالا ویدئو رو برید ببینید یه سری لغت و اصطلاح جالب این درس انگلیسی در دانشگاه براتون میذاریم..

Fresher’s week هفته تازه واردان

Campus محوطه دانشگاه

getting used to عادت کردن

 

چند اصطلاح که به معنی «نه گفتن» هستند:

I’ll have a think about it.

Sorry, I don’t think I’ve got the time.

It’s not my cup of tea.

I’d rather not thanks.

I’m really not interested.

No thanks, maybe another time.

 

چند اصطلاح به معنی «شخص تازه وارد» هستند:

Fresher

New recruit

The new kid on the block

Novice

 

To make friends دوست شدن، دوست پیدا کردن

shake off از دست کسی یا چیزی خلاص شدن

let sb’s hair down ریلکس کردن

to dump someone از شر کسی خلاص شدن (معمولاً از شر کسی که قصد ایجاد رابطه عاطفی داره)

 

در قسمت بعدی خواهیم دید که مری قبل از شروع به تحصیل چه کاغذ بازی‌هایی رو مجبوره انجام بده.